---✧[]ازدواج اجباری![]✧---
P⁷
ات ویو
خیلی خسته بودم چون دیشب دیر خوابیدم به هرحال مجبور بودم آماده شم برم مدرسع...بعد ۱۵مین آماده شدم ورفتم صبحونه خوردم و رفتم سمت مدرسه وای حوصله ی اون کوک عوضی رو ندارم...او یادم نبود قراره تهیونگ امروز شماره جین دوستش رو برام بفرسته تا باهم حرف بزنیم وبیشتر آشنا شیم....بلاخره رسیدم ورفتم تو کلاس ونشستم سرجام کع یکی اومد کنارم نشست
ات:از کنار من پاشو عو.....عه تویی رزی
رزی:اره
ات:فک کردم اون عوضیه
رزی:عوضی؟
ات:منظورم کوکه
رزی:چیزی شدع؟
ات:اوهوم
رزی:چیشده
ات:دیروز که داشتم میرفتم خونه یه ماشین کنارم وایساد و......(کل ماجرا رو گفت)
رزی:خو این مگح بدع
ات:بد نیست؟
رزی:مگح کار بدی کردع کح روت کراشه
ات:چقدر خری رزی
رزی:بیشعور😑
ات:تو کع میدونی من ازش خوشم نمیاد به هرحال ممکنه بایکی دیگ رل بزنم
رزی:او...حالا کی
ات:جین
رزی:جین کیع؟
ات:دوست تهیونگ...تهیونگ دیشب خونمون بود اون جین وبهم معرفی کرد
رزی:مگح تهیونگ امریکانبود
ات:بود ولی الان یک ماهه برگشته
رزی:اها
ات:خبع بسته استاد اومد
(۵مین بعد)
استاد خبع بچه هاامروز قراره بعضی ها جاهاتون عوض شع
ات:وای نه اگح کوک بیاد اینجا چی(اروم)
استاد:خبع میونگ تو جات رو با گو وون عوض کن و.....خبع و چان توهم جات رو با رزی عوض کن
ات:هوف خداروشکر اسم کوک رو نگفت(اروم)
کوک:استاد.......
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۱۵لایک
۱۲کامنت
ات ویو
خیلی خسته بودم چون دیشب دیر خوابیدم به هرحال مجبور بودم آماده شم برم مدرسع...بعد ۱۵مین آماده شدم ورفتم صبحونه خوردم و رفتم سمت مدرسه وای حوصله ی اون کوک عوضی رو ندارم...او یادم نبود قراره تهیونگ امروز شماره جین دوستش رو برام بفرسته تا باهم حرف بزنیم وبیشتر آشنا شیم....بلاخره رسیدم ورفتم تو کلاس ونشستم سرجام کع یکی اومد کنارم نشست
ات:از کنار من پاشو عو.....عه تویی رزی
رزی:اره
ات:فک کردم اون عوضیه
رزی:عوضی؟
ات:منظورم کوکه
رزی:چیزی شدع؟
ات:اوهوم
رزی:چیشده
ات:دیروز که داشتم میرفتم خونه یه ماشین کنارم وایساد و......(کل ماجرا رو گفت)
رزی:خو این مگح بدع
ات:بد نیست؟
رزی:مگح کار بدی کردع کح روت کراشه
ات:چقدر خری رزی
رزی:بیشعور😑
ات:تو کع میدونی من ازش خوشم نمیاد به هرحال ممکنه بایکی دیگ رل بزنم
رزی:او...حالا کی
ات:جین
رزی:جین کیع؟
ات:دوست تهیونگ...تهیونگ دیشب خونمون بود اون جین وبهم معرفی کرد
رزی:مگح تهیونگ امریکانبود
ات:بود ولی الان یک ماهه برگشته
رزی:اها
ات:خبع بسته استاد اومد
(۵مین بعد)
استاد خبع بچه هاامروز قراره بعضی ها جاهاتون عوض شع
ات:وای نه اگح کوک بیاد اینجا چی(اروم)
استاد:خبع میونگ تو جات رو با گو وون عوض کن و.....خبع و چان توهم جات رو با رزی عوض کن
ات:هوف خداروشکر اسم کوک رو نگفت(اروم)
کوک:استاد.......
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۱۵لایک
۱۲کامنت
۸.۷k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.